_94547.jpeg)
_94547.jpeg)
راهکارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت اول)
راهکارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت اول)
1. توسعهی آموزش و پرورش
زندگی بشری و انسانی تنها زمانی از حدّ حیوانیت فراتر میرود و به صفت انسانی متصف میشود که بر اساس تعقل و شناختهای عقلانی بنا شود. تردیدی نیست که تنها نهاد تعلیم و تربیت است که بهصورت مستقیم با تعقل و ادراکات عقلی انسانها سروکار دارد و میتواند آدمیان را رشد فکری و عقلی بدهد. علاوه بر این، با نهاد آموزش و پرورش میتوان سایر نهادهای اجتماعی را تقویت، تثبیت و یا اصلاح نمود و جامعه را به اهداف میانی یا نهاییاش نزدیکتر ساخت؛ زیرا اگر تعلیم و تربیت افراد یک جامعه بهطور درست صورت نگیرد، دیر یا زود سایر نهادهای اجتماعی دستخوش بینظمی و اختلال خواهد شد و در نتیجه، همهی امور و شئون زندگی اجتماعی انسانها در معرض نابودی قرار خواهد گرفت.
آموزش و پرورش، از طریق آگاه ساختن افراد از قوانین و مقررات اجتماعی و حقوقی، آنان را به تبعیت و پیروی از این مقررات و قوانین تشویق و ترغیب میکند. بهعبارتدیگر، نهاد تعلیم و تربیت، افراد جامعه را نسبت به ارزشها، باورها و هنجارهای حاکم بر جامعه، اجتماعی میسازد و آن ارزشها و هنجارها را در آنان، نهادینه میکند و شیوه زندگی در اجتماع را به آنها میآموزد.
توسعهی آموزش و پرورش، علم و معرفت را در میان اعضای جامعه، گسترش میدهد. با افزایش سطح دانش عمومی، تعصّبهای غیرمعقول مردم ـ مانند تعصّبهای قومی، نژادی، مذهبی و جنسیتی ـ کاهش مییابد و روابط اجتماعی بهبود پیدا میکند؛ زیرا گسترش علوم و فنون، بهطور غیرمستقیم، ارزشهای اجتماعی را دگرگون میسازد.
توسعهی آموزش عمومیِ جهتگیری شده در راستای تقویت هویت ملّی، در کتابهای درسی، مجلّهها، فیلمها و...، تأکید بر عناصر مشترک ملّی از قبیل دین، میهن و گنجاندن این عناصر در محتوای آموزشی، میتواند وفاق ملّی و همبستگی اجتماعی را در افغانستان تضمین نماید و در درازمدّت، عناصری که باعث اختلاف و تنازع قومی میشود، کمکم به فراموشی سپرده خواهد شد.
بدون تردید، یکی از عواملی که مدام مردم ما را در کام مرگبار خشونت اسیر نگهداشته است، بیسوادی و ضعف و ناتوانی ما در این حوزه بوده است. بالا بردن سطح دانش نسل جدید اعم از زن و مرد میتواند زمینههای خشونت را در این سرزمین به حداقل برساند؛ زیرا به گفتهی یکی از تافلر، امروزه دانایی بهعنوان عالیترین منبع قدرت بهشمار میآید: مهمترین جابهجایی در قدرت، جابهجایی آن از شخصی به شخص دیگر، یا از حزبی به حزب دیگر، یا از کشوری به کشور دیگر نیست؛ بلکه این جابهجایی پنهانی در روابط میان خشونت، ثروت و دانایی است که با حرکت سریع جوامع به سمت برخورد با فردا، شکل میگیرد.
بنابراین، توزیع عادلانهی منابع معرفتی و امکانات آموزشی از منابع ارزشمند هر کشور محسوب میشود تا جایی که رشد و شکوفایی آن، بسته به داشتن میزانی از سطح منابع علمی است؛ لذا چگونگی توزیع این منبع ارزشمند و کلیدی، میتواند فرصتی را در جهت کاهش منازعه و تحکیم وحدت ملّی، فراهم سازد. دولت موجود، برای مهار اساسی و بنیادی منازعهها و بحرانهای قومی، باید سیاستی را در پیش گیرد که این فرصت را از مقطع ابتدایی تا تحصیلات عالی بهصورت عادلانه در بین تمام اقوام ساکن در این سرزمین، توزیع نماید؛ زیرا این امر، راه را برای تعمیق وحدت، انسجام، همکاری و همیاری، هموار و صلح را نهادینه میسازد.
2. توسعهی رسانههای جمعی
در دنیای امروز، وسایل ارتباط جمعی مُدرن ـ از قبیل تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجلّه، اینترنت، سینما و... ـ امکان ارتباط سریع افراد، گروهها و جوامع را با یکدیگر امکانپذیر ساخته است. رسانههای گروهیِ قدرتمند و هدایت شده میتواند فرهنگ مشترک ملّی را در میان همهی اقوام ساکن در کشور، گسترش داده و نگرشهای آنان را نسبت به یکدیگر مثبت سازد. بهعبارت دیگر، رسانههای جمعی، نوعی پوشش آنی و موقتی از وقایع و دگرگونیهای اجتماعی را فراهم میسازد که دامنهی آنها از اخبار و عقاید تا هوا و هوسها و مُدها را در بر میگیرد. این رسانهها معرفیکنندهی الگوی نقشها، دیدگاهها و چگونگی روی آوردن به سبکهای زندگی میباشند که ممکن است مردم از طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند؛ زیرا تغییرات باورها، هنجارها و ارزشهای اجتماعی بهسرعت در رسانههای گروهی منعکس و به آسانی توسط مردم پذیرفته میشوند. از باب نمونه، گسترش سریع گرایشهای جدید در فرهنگ جوانان، بهصورت عمده به رسانههای مُدرن بهویژه تلویزیون، سینما و رادیو وابسته است.
با توجّه به شرایط فرهنگی و اجتماعی افغانستان که از یکطرف نزدیک به 75% مردم آن سواد خواندن و نوشتن را ندارند و از طرفدیگر، بیشتر جمعیت آن در روستاها زندگی میکنند، دو رسانهی دیداری و شنیداری (سینما، تلویزیون و رادیو) از اهمیت ویژهای برخوردارند و سایر رسانهها مانند روزنامه، مجلّه و...، در درجهی دوم اهمیت قرار دارند. با رسانهها میتوان مردم افغانستان را به خودشان معرفی و گروههای قومی مختلف را با آداب و رسوم فرهنگیِ یکدیگر آشنا کرد. بنابراین، رسانههای جمعی میتواند اقوام مختلف را به یکدیگر معرفی نموده و پیشداوریها، تعصّبها و تبعیضهای قومی و مذهبی را کاهش دهد و از این طریق روابط اجتماعی را بهبود بخشیده و زمینهی وفاق و همبستگی اجتماعی و ملّی را فراهم نماید. البته، این امر مبتنی بر آن است که رسانهها در اختیار بیگانگان و مجری سیاستهای آنان نباشند.
منبع:
1. توسلی غرجستانی، محمد (1390)؛ نقش توسعهی روستایی در اقتصاد افغانستان؛ قم: اندیشهسازان هدایت
2. جمعی از پژوهشگران (1381)؛ افغانستان و نظام سیاسی آینده؛ ویرایش، تلخیص و تنظیم: عبدالمجید ناصری داوودی؛ قم: انتشارات زلال کوثر.
3. واعظی، حمزه (1381)؛ افغانستان و سازههای ناقص هویت ملّی؛ تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ اول.
4. دایفولادی (1377)؛ افغانستان: قلمرو استبداد؛ [بیجا] : نشر فدراسیون آزاد ملّی، چاپ اول.