محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

راه کارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت سوم) راه کارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت سوم)

راه کارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت سوم)

راه کارهای حل مشکلات اجتماعی در افغانستان (قسمت سوم) 

 

 5. توسعه‌ی شهرنشینی شهرنشینی به‌عنوان یک فرایند پویا مطرح است که طی آن شاهد نوعی انتقال و حرکت هستیم. این فرایند انتقالی، حداقل دربردارنده‌ی دو نوع حرکت و تغییر است. یکی، حرکت و انتقال جمعیت از مناطق روستایی به مناطق شهری، همراه با تغییر در کارکردها و دیگری، تغییر در شیوه‌ی زندگی، نظام ارزشی و هنجارها. به‌عبارت دیگر، تحرک و یکپارچگیِ جمعیت و ساکنان شهرها و مناطق حومه‌ی آن‌ها، سبک و شیوه‌ی جدیدی از زندگی را به ارمغان می‌آورند؛ زیرا در بحث تغییر عقاید و علایق، باورها و علایق دیگران نیز در نظر گرفته می‌شود. بنابراین، شهرنشینی به منزله‌ی عامل توسعه‌ی اجتماعی مطرح می‌شود که به ساکنان خود، بینش‌های فرهنگی جدیدی را ارائه می‌دهد و روحیه‌ی هم‌پذیری و احترام گذاشتن به عقاید و باورهای دیگران را در آن‌ها به‌وجود می‌آورد. دانیل لرنر، استدلال می‌کند که شهرنشینی، موجب افزایش سطح مشارکت می‌شود و تحرک روانی را نیز ارتقا می‌دهد. زمانی که مردم در روستاها به‌صورت سنّتی زندگی می‌کنند، روابط اجتماعی میان گروه‌های قومی و اجتماعی بسیار اندک است؛ لذا قوم‌مداری و تعصّب‌های قومی و مذهبی هم‌چنان پابرجا و رو به رشد خواهد بود. بالعکس، هنگامی که آن‌ها از سکونت‌گاه‌های روستایی خود کنده شده و به شهرها در کنار اعضای اقوام دیگر، سکونت می‌گزینند و با آن‌ها همسایه، هم‌کار و همشاگردی می‌شوند، به تدریج قالب‌های ذهنیِ سابق را دور ریخته و در نگرش‌های خود تجدید نظر خواهند کرد. به‌ویژه نسل جدیدی که در شهرها و در هم‌زیستی با اقوام دیگر رشد می‌کنند، تجربه‌ی بسیار متفاوتی با نسل گذشته‌ی خود خواهند داشت؛ این نسل، از یک‌سو فضای تعصّب‌آمیز والدین خود را تجربه نکرده است و از سوی دیگر، از همان کودکی در محلّه، مدرسه و سطح شهر با کودکان اقوام و مذاهب مختلف هم‌بازی و همشاگردی بوده‌اند و با آن‌ها به‌عنوان صمیمی‌ترین دوستان دوران کودکی خود، نگرش مثبت پیدا می‌کنند. البته، توسعه‌ی شهرنشینی باید متوازن و مبتنی بر نیازهای واقعی مردم افغانستان باشد که زمینه‌ی تعامل گسترده را فراهم سازد. در غیر این‌صورت، شهرنشینی نه تنها مفید نخواهد بود؛ بلکه انواع آسیب‌های اجتماعی را در پی خواهد داشت که به‌طور کامل با اهداف توسعه مغایرت دارد. به‌عبارت دیگر، شهرنشینی اگر هدف‌دار و برنامه‌ریزی شده نباشد، از یک‌سو، انواع ناهنجاری‌های اجتماعی از قبیل بی‌کاری، اعتیاد، فقر، حاشیه‌نشینی، جرم و بزه‌کاری اجتماعی و... را به‌وجود می‌آورد و از سوی‌دیگر، فاصله و شکاف طبقاتی را هر روز بیش از پیش افزایش می‌دهد و به جای کمک کردن به امر توسعه، به‌عنوان مانعی برای آن تبدیل می‌گردد. چنان‌چه امروزه ما انواع این آسیب‌های اجتماعی را در شهرهای بزرگ افغانستان، به‌ویژه در شهر کابل به‌وضوح مشاهده می‌کنیم. شهرنشینی در جهان سوم، از جمله در افغانستان، به‌دلیل رُشد شدید و ناموزون که ناشی از مهاجرت گسترده‌ی روستایی، شهرهای کوچک و حاشیه‌ای به شهرهای بزرگ و مرکزی است، با ناهمگونی، بی‌قراری و رُشد حاشیه‌نشینی، روبه‌رو شده است و این امر، آسیب‌ها و بی‌نظمی‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ عدیده‌ای را موجب گردیده است. یکی از کارشناسان توسعه، بر این باور است که شهرنشینی، زمانی به توسعه‌ی اجتماعی منجر می‌شود که درونی، تدریجی و با برنامه‌ریزی دقیق انجام گیرد. به اعتقاد ایشان، شهری‌شدن جهان سوم که امر بیرونی و تحمیلی و جدا از ساختارهای تاریخیِ این کشورها می‌باشد، پیامد آن نه توسعه‌ی اجتماعی؛ بلکه تحولاتِ هم‌چون بحران‌های شهری و نابسامانی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است. به‌عبارت دیگر، شهرهای جهان سوم در چارچوب ملّی، نقش کشورهای مرکزی (متروپل) را ایفا می‌کنند و رابطه و حلقه‌ی ارتباطیِ بین مناطق روستایی و حاشیه‌ای جهان سوم را تقویت می‌کنند. در چنین شرایطی، شهری‌شدنِ جهان سوم نه تنها موجب توسعه نمی‌شود؛ بلکه خود مانعی بزرگی در جهت توسعه‌یافتگیِ این کشورها، محسوب می‌گردد. یادآوری این نکته نیز ضروری به‌نظر می‌رسد که مردم افغانستان به لحاظ دینی، همگنی زیادی دارند. به همین جهت این جامعه می‌تواند بر اساس همین مؤلّفه، هویت ملّیِ واحدی را برای خود سامان‌مند سازد، شهرنشینی و ارتباطات اجتماعی نزدیک، این فرایند را تسریع خواهد کرد. البته این امر در صورتی میسر خواهد بود که حاکمان از تنوع قومی، نژادی و مذهبی، برای منافع شخصی و کوتاه‌مدت خود سوءاستفاده نکنند و عالمان دینی، با صراحت، صداقت و شجاعت، آموزه‌های وحدت‌بخش دین اسلام را تبلیغ و ترویج و مردم را از اختلاف‌های خانمان‌سوز، باز دارند. لذا بر مسئولین سیاسی، معماران اقتصادی و مهندسان اجتماعیِ این کشور است که منازعات و تعارضات قومی را کنار بگذارند و با محور قرار دادن دین نجات‌بخش و وحدت‌آفرین اسلام، در مرحله‌ی اول، استقلال کشور را تأمین و تضمین نمایند و در مرحله‌ی دوم، همه با هم در راه رسیدن به توسعه و پیشرفت مادّی و معنوی، تلاش کنند و به رنج‌های مردم مسلمان افغانستان پایان دهند و در سایه‌ی وحدت دینی، به سعادت دنیوی و اُخروی دست یابند. نکته‌ی پایانی اینکه: منابع ارزشمند و فرصت‌ها باید فارغ از روابط قومی، نژادی و مذهبی، بر اساس شایستگی‌های علمی و مهارت‌های فنی و مدیریتی، به‌صورت عادلانه توزیع شود؛ اگر این سیاست اعمال شود و فرصت‌ها بر اساس شرایطی که قانون اساسی تعیین کرده است، بین افراد واجد شرایط، بدون ملاحظات قومی و مذهبی توزیع گردد، بستر شکل‌گیری وحدت ملّی و در نهایت، صلح، ثبات سیاسی و توسعه‌ی اجتماعی محقق خواهد شد. این امر، به‌ویژه در شرایط کنونی که کشور به سمت دموکراسی و رفع استبداد قومی گام بر می‌دارد، می‌تواند اقوام و گروه‌ها را با دیدگاه‌ها و تمایلات مختلف‌شان به سوی وحدت، هم‌دردی و هم‌کاری، هدایت کند. منبع: 1. توسلی غرجستانی، محمد (1390)؛ نقش توسعه‌ی روستایی در اقتصاد افغانستان؛ قم: اندیشه‌سازان هدایت 2. جمعی از پژوهشگران (1381)؛ افغانستان و نظام سیاسی آینده؛ ویرایش، تلخیص و تنظیم: عبدالمجید ناصری داوودی؛ قم: انتشارات زلال کوثر. 3. واعظی، حمزه (1381)؛ افغانستان و سازه‌های ناقص هویت ملّی؛ تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ اول.

مطالب بیشتری در این بخش