محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

زندگی‌نامه‌ی سلطان‌علی کشتمند (قسمت سوم) ـ مجله‌ی اورال زندگی‌نامه‌ی سلطان‌علی کشتمند (قسمت سوم) ـ مجله‌ی اورال

زندگی‌نامه‌ی سلطان‌علی کشتمند (قسمت سوم) ـ مجله‌ی اورال

صدراعظم اسبق افغانستان؛ سلطان‌علی کشتمند با اعلام دموکراسی توسط دکتر محمد یوسف؛ صدراعظم محمدظاهرشاه، در سال ١٩٦٣ میلادی، همگام با دیگر هم‌اندیشانش به تدارک حزبی دموکراتیک پرداختند. حزبی که او و افرادی همانند ببرک کارمل، نورمحمد تره‌کی، غلام‌محمد غبار؛ علی‌محمد زهما، محمدطاهر بخشی و... تشکیل دادند، مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و به سوی گرایشات مارکسیستی کشیده شد.

نخستین کنگره‌ی «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» در سال ١٩٦٥ میلادی در منزل نورمحمد تره‌کی دایر گردید. کشتمند به همراه ٢٨ تن دیگر در این کنگره شرکت داشت. وی به شمول چند تن دیگر به‌عنوان اعضای اصلی و اجرایی حزب انتخاب شدند. این حزب در نظر داشت که پس از اعلام موجودیت در مبارزات انتخاباتی پارلمان شرکت کند. سلطان‌علی کشتمند به‌عنوان کاندیدای حوزه‌ی کابل ثبت‌نام کرد و ارتباطش را با مردم و اندیشمندان هزاره توسعه داد، کشتمند در این زمینه می‌نویسد:

«من حین انجام مبارزات انتخاباتی با گروه کثیری از افراد سرشناس و با احساس در قریه‌های مختلف حوزه‌ی انتخابیه دیدار و از نزدیک صحبت نمودم. از جمله، خاطره‌ی دیدارها و صحبت‌ها با دانشمند و مبارز نستوه علامه محمد اسماعیل بلخی در افشار چهاردهی و مشوره‌های وی برای من الهام‌بخش بود».
(جلد اول و دوم، ص ١٥١)

کشتمند، هرچند در انتخابات پیروز نشد؛ ولی چهره‌ی خودش را به‌مردم افغانستان، به‌ویژه هزاره‌ها‌ی کابل شناساند. سلطان‌علی کشتمند در سال ١٩٦٧ میلادی با انشعاب حزب دموکراتیک خلق به دو جناح خلق و پرچم به پرچمی‌ها پیوست و برای ده سال ایدئولوگ این جناح بود و نشریه‌ای این جناح را با عنوان "پرچم" نیز رهبری می‌کرد.

در سال ١٩٧٣ میلادی با کودتای محمد داوود و سرنگونی سلطنت، اعلام جمهوریت شد و هر دو جناح تحت فشار فزاینده حکومت خودکامه‌ی داوود قرار گرفتند. این مسئله باعث شد که هر دو جناح مارکسیستی به اتحاد دوباره فکر کنند و علی‌رغم اختلافات عمیق راهبردی و اعتقادی به هم بپیوندند. اعلامیه‌ی وحدت، پس از چندی میان ببرک کارمل و نورمحمد تره‌کی به امضا رسید.

بالاخره با هدایت شوروی‌ها این حزب متحد، در کودتای خونین ١٩٧٨ میلادی، داوود را سرنگون کرد. اما اختلافات میان خلقی‌ها و پرچمی‌ها بسیار عمیق‌تر از آن بود که آنان بتوانند در قالب یک حزب واحد، قدرت را در افغانستان در دست داشته باشند. پس از آن‌که این حزب قدرت را قبضه کرد، زخم‌های چرکین میان دو جناح از نو سر باز کرد و این امر موجب شد که خلقی‌ها به رهبری تره‌کی و حفیظ‌الله امین یکایک اعضای اصلی جناح پرچم مانند کارمل، اناهیتا راتب‌زاد، نجیب‌الله و نور احمد نور را به‌عنوان سفیر به کشورهای دیگر تبعید کند.

اما سلطان‌علی کشتمند از معدود اعضای حزب پرچم بود که به‌عنوان وزیر پلان در کابینه تره‌کی باقی ماند. همکاری او با خلقی‌ها دیری نپایید و او قربانی بدگمانی‌های حفیظ‌الله امین مرد شماره ٢ حکومت افغانستان قرار گرفت؛ اما همان‌طور یکه خود کشتمند نقل می‌کند در آخرین روزهای حضورش در کابینه در ضیافتی سران رژیم، تره‌کی از او در باره وضعیت هزاره‌ها و میزان رضایت‌مندی آنان از حکومت خلقی‌ها می‌پرسد، کشتمند در جواب می‌گوید:

«مشکل اساسی و عمده‌ی هزاره‌جات عبارت از آزادی عمل کوچی‌ها و پایمال شدن کشت و زراعت ایشان توسط رمه‌های کوچی‌ها است. باید سعی کرد تا کوچی‌ها تشویق شوند که تدریجا مسکون ساخته شوند و این به‌نفع آنان و هم‌چنان به‌نفع هزاره‌جات است. علاوه بر آن، چنین یک اقدامی در جهت تعویض زندگی بدوی کوچی‌گری به یک زندگی شهری یا دهاتی در طول زمان به سود اقتصاد کشور نیز خواهد بود؛ اما نورمحمد تره‌کی؛ رئیس‌جمهور و رهبر حزب در پاسخ گفت: نمی‌شود کوچی‌ها را از مالداری منع کرد. بهتر است که مناطق مرکزی کشور (هزاره‌جات) به حیث چراگاه‌های کوچی‌ها اختصاص داده شود و هزاره‌ها به جاهای دیگر کوچانده و مسکون ساخته شوند».
(جلد اول و دوم، ص ۴۱۶- ۴١٧)

اما همان‌طور که اشاره شد، کشتمند به عنوان یک پرچمی مورد غضب امین و تره‌کی قرار می‌گیرد و به همراه ژنرال عبدالقادر، وزیر دفاع در آگست ١٩٧٨ میلادی دستگیر و زندانی می‌شود و ماه‌ها مورد بازجویی همراه با شکنجه‌های شدید قرار می‌گیرد؛ اما آنان موفق نمی‌شوند او را مجبور به اعتراف کنند. لذا او را از بازداشتگاه به زندان "پُل‌چرخی" منتقل می‌کنند. کشتمند با یادآوری آن روزهای سخت چنین می‌نویسد:

«در شرایطی که به شیوه‌ی غیراخلاقی، بدون هیچ‌گونه گناهی مرا بازداشت کردند و در زندان افکندند، آن همه اهانت و شکنجه را که بر من روا داشتند، آن همه اتهامات ناروا را که بر من وارد کردند، از خود می‌ترسیدم که مبادا روح و ذهنم آلوده به گناه کینه‌ورزی و انتقام‌جویی گردد؛ زیرا در چنین حالات می‌تواند انسان دست‌خوش وسوسه‌ها گردد و آتش انتقام در وجود او زبانه کشد».

(جلد اول و دوم،ص ٤٦٣)

کشتمند در یک محکمه انقلابی و به صورت غیابی به همراه جنرال عبدالقادر وزیر دفاع، به اعدام محکوم شده بود، اما حوادث بعدی مانع فرصت رژیم برای اجرای حکم می‌شود. کشتمند می‌گوید:

«پس از آن‌که خبر حکم اعدامم را شنیدم، هر شب لحظه شماری می‌کردم که بیایند و مرا برای اجرای حکم ببرند، اما با خود پیمان بسته بودم که؛ "حین بردن پاهایم نلرزد به‌همین جهت شب‌ها تا ساعت سه - چهار صبح بیدار می‌ماندم که مبادا سرزده وارد شوند و من از خواب بپرم و حرکت نادرستی از من سربزند».

( جلد اول و دوم، ص ٦٠٣)
ادامه دارد ...

منبع: کتاب «یادداشت‌هایی سیاسی کشتمند»، نوشته سلطان‌علی کشتمند.

مطالب بیشتری در این بخش