محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

کویته‌ی پاکستان و وضعیت مبهم زندگی هزاره‌ها؛ بررسی وضعیت موجود ـ مجله‌ی اورال کویته‌ی پاکستان و وضعیت مبهم زندگی هزاره‌ها؛ بررسی وضعیت موجود ـ مجله‌ی اورال

کویته‌ی پاکستان و وضعیت مبهم زندگی هزاره‌ها؛ بررسی وضعیت موجود ـ مجله‌ی اورال

در یادداشتی زیر عنوان «کویته‌ی پاکستان؛ از گذشته‌ی پربار فرهنگی تا ایستگاه بدون حرکت برای هزاره‌ها» از این قلم نگاشته شده بود که در آن رنگ و رونق فعالیت‌های فرهنگی گذشته‌ی هزاره‌های پاکستان به خصوص هزاره‌های کویته بررسی شده‌بود، نشان می‌داد جسارتی که در چندسال نه چندان دور در آنجا به میان آمده‌بود، در حال حاضر وجود ندارد و هم‌چنان آن روحیه و شوری که باید خیلی از گذشته پربارتر می‌نمود نه تنها تا هنوز حفظ نشده‌است، بل مردم در یک بی‌خیالی محض شب و روز زندگی می‌گذرانند. در آن یادداشت که از طریق مجله‌ی اورال به نشر رسید، صرف یک مخاطب نظر خود را در مورد آن یادداشت ذکر کرده‌بود و یادآور شده‌بود که در کویته‌ی پاکستان هزاره‌ها به نسبت دیگر مردم ساکن در آن‌جا در بخش ورزش پیشرفت قابل ملاحظه داشته‌اند؛ اما این مخاطب در دیگر موردها با نویسنده‌ موافق بود.

این یادداشت با توجه به وضعیت فعلی مردم هزاره در کویته‌ی پاکستان به نگارش می‌آید که در آن انتظارها، فرصت‌ها و دورنمای هزاره‌ها در کویته‌ی پاکستان بررسی می‌شود. امیدواریم بتوانیم نظر هزاره‌هایی‌که یا در گذشته در کویته زندگی داشته‌اند و یا هم در حال حاضر در آن‌جا با دغدغه‌ی تغییر و امید به آینده‌ی روشن زندگی می‌کنند، جلب کنیم و در بررسی وضعیت حاکم و یافتن راه‌حل مناسب به اتفاق نظر مناسب، کارا و عملی برسیم.

محله‌ی هزاره‌نشین در کویته‌ی پاکستان به دو بخش کوچک؛ اما مهم بخش‌بندی می‌شود: هزاره‌تاون و مری‌آباد. در این دوساحه‌ی هزاره‌نشین در کویته، بالاتر از نیم میلیون هزاره زندگی دارند، ممکن این رقم در سال‌های پسین افزایش نیز داشته باشد؛ اما مساله‌ی‌ قابل تامل، پیشینه‌ی زندگی هزاره‌ها در این دو ساحه است. در ساحه‌ی مری‌آباد عمدتاً هزاره‌هایی زندگی می‌کنند که دارای شناخته‌کارت/شناس‌نامه‎‌ی پاکستانی‌اند و در معاملات روزمره، در بازار و در گوشه‌وکنار پاکستان با هم به زبان اردو صحبت می‌کنند. هزاره‌های هزاره‌تاون قریب به اکثریت از مهاجرانی‌اند که در سال‌های پسین از افغانستان به آنجا رفتند و ممکن کم‌تر از ۵۰ درصد آنان شاخته‌کارت پاکستانی داشته باشند. یک‌عده کارت مهاجرت دارند و چنددرصد باقی‌مانده بدون هیچ سندی در آن‌جا زندگی می‌کنند. آنانی‌که کارت مهاجرت دارند، صرف می‌توانند از مزیت‌های زندگی به عنوان یک مهاجر در آنجا استفاده کنند و بقیه هم دنبال این است که سناریوی بگیر بگیر پولیس که اکثر آنان در کشورهای همسایه تجربه‌ی آن را داشته‌اند، به چانس خود دل‌بسته‌اند.

رقم کل نفوس هزاره‌ها در پاکستان که از مرز یک‌ونیم ملیون بالاتر محاسبه شده‌است؛ اما کم‌تر از نیم کل این نفوس، هزاره‌های کویته نقطه‌ی عطف در زندگی، تاریخ و دورنمای قابل تامل برای هزاره‌های افغانستان بوده‌اند. در کویته نه تنها هزاره‌ها سنت‌های فرهنگی و محاسبه‌های سیاسی در افغانستان را در آن‌جا زنده نگه‌می‌داشته‌اند، بل خاستگاه خوبی برای بروز هزاره‌ی نوین هم‌ می‌توانست به شمار برود. اما این نگاه کم‌کم روبه تقلیل است و فشارهای چندین‌سال اخیر، هزاره‌ها را در آنجا هم‌چنان دست‌خوش نگرانی، ترس و ناامیدی کرده‌‎است. در طول چندین‌سال اخیر، هزاره‌های کویته محراق توجه گروه‌های تندرو و تروریستی در پاکستان بوده‌اند که با شیوه‌های گوناگونی زندگی آنان را تهدید کردند و نگذاشتند روحیه‌ی به‌وجودآمده از سال‌های جنگ در افغانستان را در آنجا قوی و نهادینه بسازند.
هرچند باید فراموش نکنیم که سیاست حذف و ترور در سراسر پاکستان بر هزاره‌ها که قریب به صددرصد آنان در پاکستان شیعه‌مذهب‌اند، اعمال می‌شد/می‌شود. وضعیت در طول چندسال اخیر بر هزاره‌های کویته خیلی شکننده و سخت‌گیرانه تغییر کرده‌است. در هزاره‌تاون (شهرک هزاره‌ها) در طول چندسال اخیر حمله‌های مرگ‌بار انتحاری بر هزاره‌ها انجام شده‌است که با گرفتن جان صدها نفر در آنجا نه تنها هزاره‌ها را از زندگی مسالمت‌آمیز در آنجا دور کرد، بل اکثر هزاره‌های ساکن در آنجا در تلاش بیرون شدن از آنجا شدند که درصدی قابل ملاحظه‌ای از آنان توانستند به کشورهای پیش‌رفته از جمله آسترالیا بروند و در آنجا به زندگی ادامه بدهند. هرچند پدیده‌ی مهاجرت در این یادداشت مدنظر نیست؛ اما در همین‌جا باید اشاره کنیم که اقتصاد هزاره‌های کویته، به نسبت معاملات روزانه در بازار کویته میان هزاره‌ها، به پول‌های ارسالی از سوی مهاجران هزاره به خانواده‌های‌شان وابسته است. بنابراین میان بیم و امید، هزاره‌هایی‌که توانستند از چنگ حمله‌های انتحاری و ترورهای نامشخص فرار کنند، برای کمک به وضعیت اقتصادی هزاره‌های جامانده در کویته مفید واقع شدند. اما این هم برای خانواده‌های باقی‌مانده در کویته هزینه داشته‌است.
بافت اجتماعی هزاره‌ها در پاکستان و مواجهه‌ی آنان با پشتون‌ها و بلوچ‌ها چیزی شبیه واقعیت هزاره‌ها در افغانستان است. در افغانستان هزاره‌ها نه تنها شهروندان درجه‌دوم حساب می‌شوند، بل در طول بیست‌سال حکومت جمهوری هم‌چنان در سیاست و تصمیم‌های کلان کشوری، به عنوان ناخن ششم دیده می‌‎شدند و هرگز نمی‌گذاشتند که فرصت رشد هزاره‌ها به نسبت استعداد و توانایی آنان فراهم شود. هزاره‌های کویته که در هزاره‌تاون و مری‌آباد با فاصله‌ی نزدیک به ۶۰ کیلومتر از هم جدا شده‌اند و این فاصله‌ی جغرافیایی با مردم اکثرن پشتون در آنجا پر شده‌است، نه تنها نگاه منفی میان هزاره‌ها و پشتون‌ها و هم‌چنان بلوچ‌های آنجا حاکم است، بل هردو محل زندگی هزاره‌ها با پشتون‌ها و بلوچ‌ها از نظر موقعیت جغرافیایی محاصره شده‌است. اگر محله‌های هزاره‌ها را به نسبت نگاه منفی حاکم میان هزاره‌ها و غیر هزاره‌ها در آنجا محاسبه کنیم، دو محل هزاره‌نشین به قلعه‌های نظامی جناح مخالف برای پشتون‌ها و بلوچ‌ها می‌ماند. با این‌وجود هزاره‌ها نه تنها در زندگی باهمی با پشتون‌ها و بلوچ‌ها به سر نمی‌برند، بل دقیقاً نگاه متعصبانه‌ای‌که در افغانستان نسبت به هزاره‌ها دنبال می‌شود، آنجا هم‌چنان پابرجا و نهادینه شده است. در کنار تعصب کور و غیر اخلاقی که میان هزاره‌های مثلاً جاغوری نسبت به دیگر هزاره‌ها که از سوی جاغوری‌ها، «دایزنگی» خوانده می‌شوند، وضعیت حاکم با توجه به تفاوت‎‌های عقیدتی و سنت‌های رایج در آنجا، زندگی را برای هزاره‌ها سخت و شکننده کرده‌است. اما به یقین کامل می‌توان گفت که تعصب اقوام دیگر نسبت به هزاره‌ها، تعصب مذهبی و فرهنگی است. چون از دیگر لحاظ‌ها، پشتون‌ها و بلوچ‌ها در کویته هم‌چنان فرهنگ و رسم‌های منحصر به خودشان را دارند که در اکثر موردها می‌توان از رسم و رواج آنان به عنوان فرهنگ «باز» نیز یاد کرد. به طور نمونه موسیقی میان پشتون‌ها و بلوچ‌های ساکن در کویته ممنوع نیست. در اکثر مراوده‌های فرهنگی پشتون‌ها و بلوچ‌ها دارای رفتار باز و درخور زندگی اجتماعی‌اند. اما چرا هم‌چنان در نقطه‌ی مقابل هزاره قرار گرفته‌اند؟

در یک مقیاس کلی، مردم عام پشتون و بلوچ در کویته با هزاره‌ها مخالف نیستند؛ دقیقاً مانند مردم غیر هزاره در افغانستان که نسبت به هزاره‌ها رفتار دارند، در آنجا نیز، صرف نگاهی که نسبت به هزاره‌ها از لحاظ تاریخی برای آنان ذهن‌نشین شده‎‌است، وجود دارد. اما وضعیتی که نه بر هزاره‌ها خوش می‌خورد و نه اجازه داده است که پشتون‌ها و بلوچ‌ها استعداد آشنایی و درهم‌آمیزی با هزاره‌ها را رشد بدهد، سیاست حذف و متعصبانه‌ای نسبت به هزاره‌هاست که در آنجا دنبال می‌شود. دقیقاً هزاره‌ها در آنجا نیز انگشت ششم به حساب می‌آیند. یعنی هزاره‌های شیعه در کویته، به ظن عقیده‌ی شان در محراق نابودی و محدودیت اند.

هزاره‌ها در پاکستان، دست‌خوش نقطه‌ضعف‎‌هایی‌ست که باعث شده‌است نتوانند خود را به عنوان قشر مستعد به تغییر مثبت ثابت کنند تا جامعه‌ی پشتون و بلوچ کویته و هم سران ایالت بلوچستان از آنان به خوبی و نیکی یاد کنند. نخستین دلیل بازدارنده برای هزاره‌ها در کویته، نگاه حاکم میان خود هزاره‌هاست. هزاره‌ها که نتوانسته‌اند از آموزش نوین در پاکستان بهره‌مند شوند، هم‌چنان نتوانسته‌اند نگاه اکثریت و اقلیت نسبت به خود را اصلاح و یا هم مفید بسازند. هزاره‌هایی‌که با صفت جاغوری در آنجا زندگی می‌کنند، هزاره‌های دایزنگی را نه تنها با چشم حقارت می‌بینند، بل در اکثر موردها برای پیش‌رفت آنان سنگ‌اندازی نیز می‌کنند. این مورد در یادداشتی که عنوان آن در آغاز این مقاله ذکر شد، با ذکر مثال آمده است و چنین وضعیتی در سراسر رفتار هزاره‌ها با خود شان در کویته صدق می‌کند. چنین برخوردی نه تنها باعث می‌شود آنها نسبت به همدیگر مهربان و دلسوز نباشند، بل از اتفاق‌هایی که پیرامون هزاره‌ها رخ می‌دهد، بی‌خبر می‌مانند. بنابراین، با توجه به چنین شیوه‌ی رفتار در آنجا، آگاهی لازم به دست نمی‌آید تا آمادگی ذهنی و برنامه‌هایی برای بیرون‌رفت از چالش‌ها پیدا کنند.

با توجه به رقابت‌های ناشایست میان هزاره‌ها در کویته، هزاره‌ها هنگام رفتن از افغانستان به پاکستان به تمام معنا حقارت و کوچکی را با خود از سر مرز تا خانه‌ی شان در هزاره‌تاون یا مری‌آباد حمل می‌کنند. ارزش هزاره‌ها برای «اوغان»های قاچاق‎‌بر به اندازه‌ی کرایه‌ای‌ست که بابت انتقال آن دو طرف، آن‌هم چندین برابر پشتون‌ها به توافق می‌رسند. این وضعیت نه تنها گاو شیری برای پشتون‌های کویته است، بل عده‌ای از هزاره‌هایی‌که در هزاره‌تاون و مری‌آباد زندگی دارند، در این بی‌عزتی دست دارند. نمایندگی‌های ترانسپورتی که در منطقه‌ی هزاره‌ها فعال‌اند و مسافر هزاره انتقال می‌دهند، با پشتون‌هایی‌که هزاره‌ها را صرف به چشم چند هزار کلدار می‌بینند، در خرید و فروش مسافران هزاره یک‌دست اند. بنابراین چون جریان سیاسی حاکم در کویته معیاری و ستندرد نیست و هزاره‌ها هم نماینده‌های باهوش و خستگی‌ناپذیر در ایالت بلوچستان ندارند، حتا هزاره‌هایی با شناخته‌کارت پاکستانی را نیز چندین هزار کلدار بالاتر از پشتون‌ها از مرز به خاک پاکستان، یعنی محل زندگی و خانه و کاشانه‌ی خودشان انتقال می‌دهند. تنها دلیلی که نسبت به این وضعیت وجود دارد این است: «تو هزاره هستی». تا هنوز نه تنها در مقابل این وضعیت از سوی هزاره‌ها مخالفتی نشده‌است، بل خود هزاره‌های داخل کویته در این وضعیت شریک جرم اند. هرچند این بخش نیازمند یادداشت مستقل و همه‌جانبه است؛ اما به عنوان چالش منفی در جامعه‌ی هزاره‌های کویته، گریبان‌گیر هزاره‌هاست که به صورت گذرا به آن اشاره شد.

مورد بعدی که در کلیت آن هزاره‌های کویته را در وضعیت نامناسب نگه‌داشته‌است، این است که چون از آموزش لازم دور بوده‌اند، دست‌خوش سیاست‌بازان داخلی و خارجی می‌شوند. مذهبی‌های هزاره از فرمان ایران توسط ملاها اطاعت می‌کنند، دموکرات‌های هزاره به نسبت ادعاها و شعارهای دهن‌پرکن، دست‌خوش ناملایمات در سیاست‌ها و عمل‌کردهای‌شان‌اند و دقیق نمی‌توانند موقعیت‌سنجی داشته‌باشند تا از آن برای پیش‌رفت امور هزاره‌ها استفاده کنند.

آموزش کلید اساسی برای پیش‌رفت جامعه‌ی انسانی است و این ادعا برای هزاره‌هایی‌که در طول سال‌ها در کویته زندگی می‌کنند، بیش از هر جریانی مهم و ضروری می‌نماید. هزاره‌هایی که خود را پاکستانی تلقی می‌کنند، نزدیک به اکثریت، به مراکز آموزشی به زبان اردو رو آورده‌اند و هزاره‌هایی‌که سند مهاجرت را با خود حمل می‌کنند، در مکتب‌های خصوصی که از سوی هزاره‌ها در آنجا ایجاد شده‌است، مصروف فراگیری درس‌اند. از کیفیت درس‌هایی‌که به زبان اردو و از طرف حکومت ایالت بلوچستان تطبیق می‌شود، می‌توان تاجایی امیدوار بود، اما وضعیت مکتب‌های خصوصی که نصاب آموزشی افغانستان در آنجا تطبیق می‌شود، ناامیدکننده است. این مکتب‌ها که از سوی هزاره‌های با شناس‌نامه‎‌ی پاکستان و یا مهاجر اداره می‌شود، شمار آموزگاران آن با سند تحصیلی لیسانس در تمامی این مکتب‌ها از تعداد انگشتان دست بالا نمی‌رود. اگر هم رقم آموزگارانی با سند تحصیلی لیسانس زیاد باشد، اکثر آنان خلاف رشته تدریس می‌کنند و مکتب‌ها به رشته‎‌ی تخصصی آموزگاران هیچ توجهی ندارند. هم‌چنان چون کدر کافی برای تدریس در مکتب‌ها وجود ندارد، اکثریت آموزگاران این مکتب‌ها را دانش‌آموزان فارغ شده‌ی همین مکتب‌ها تشکیل می‌دهند که به زعم و تشخیص اداره‌ی مکتب، دانش‌آموزی که در یک مضمون خاص استعدای از خود نشان داده است، در همان مضمون برای دانش‌آموزان پایین‌‎تر از خود تدریس می‌کنند. این وضعیت نه تنها آموزش معیاری، آن‌هم با نصاب آموزشی افغانستان را برای مهاجران به صفر تقرب داده‌است، بل نگاه صاحب‌امتیازان مکتب‌ها را نیز تجاری به بار آورده‌است و قریب به صددرصد آنان به پولی که از دانش‌آموز بابت ارایه‌ی خدمات آموزشی دریافت می‌کنند چشم دوخته‌اند تا به کیفیت درس و میزان تطبیق معیاری نصاب آموزشی برای دانش‌آموزان.

گزارش‌هایی وجود دارد که بعضی از این مکتب‌ها صرف در بدل دریافت پول، دانش‌آموزی که سر صنف درس حاضر نمی‌شوند، حاضر محسوب می‌کنند و سرانجام به او سند فراغت در بدل پول ارایه می‌کنند.
مهاجرت مردان هزاره از کویته به کشورهای خارج از پاکستان، شمار مردان شاغل در هزاره‌تاون و مری‌آباد را پایین آورده‌است. به طور تقریبی از هر صد مرد شاغل و کارگر، ۶۰ مرد بدون خانواده‌ی شان از پاکستان در کشورهای خارجی به سر می‌برند و شمار کسانی که بیش از ده سال دور از خانواده در کشورهای خارجی زندگی می‌کنند از ۶۰ مرد به ۴۰ مرد می‌رسد. هرچند آنان خانواده‌های‌شان را از نگاه معیشتی حمایت کردند و در موردهایی مقدار پولی که برای خانواده‌های‌شان فرستاده‌اند، بیش از حد ضرورت خانواده‌ها بوده‌است؛ اما این رفتار نه تنها منجر به استفاد‌ه‌ی موثر از آن پول‌ها نشده‌است، بل رویه‌ی ناجور مصرف و تجمل‌گرایی را در خانواده‌ها بیشتر تقویت کرده است. این رویه باعث شده‌است که خانواده‌ها به جای تاکید روی آموزش و فراگیری تخصص بر فرزندان‌شان، به خرید وسایلی که برای آینده‌ی آنان مهم و ضروری نیست، توجه کنند. به طور مثال پسر بچه‌ای که تازه به سن ۱۲ سالگی پا گذاشته‌است، در چنین خانواده‌ای هم صاحب آخرین مدل تلفن هوشمند است و هم با آن سن کم، موترسکلیت آخرین سیستم را رکاب می‌زند. از سویی چون مدیریت خانواده‌ها جدی گرفته نمی‌شود، مردان مسافر به فکر درآوردن پول و اعضای فامیل آنها به فکر تجمل و خودنمایی‌اند. این وضعیت نه تنها فرزندان آنان و در کل نسل جوان هزاره‌های کویته را درگیر روزمرگی می‌کنند، بل آنان را از برنامه‌ریزی و توجه به آینده نیز دور می‌سازد. بنابراین اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، ممکن شکاف عمیقی برای جبران این بی‌‎تفاوتی در خانواده‌ها ایجاد کند که با گذشت هر روز، این شکاف عمیق‌تر می‌شود.

چون بنیاد آموزش در کویته برای هزاره‌ها محکم بنا نشده‌است، هزاره‌ها صرف امتیاز فراگیری زبان‌های اردو و پشتو را دارد. در پهلوی آن امکان فراگیری زبان انگلیسی در مراکز آموزشی نیز وجود دارد؛ اما این مرکزها چون از سوی اداره‌ی آموزش و پرورش ایالت بلوچستان حمایت نمی‌شوند، صاحب‌امتیازهای آنان نمی‌توانند به آموزش علمی زبان در مرکزهای آموزشی زبان انگلیسی در سطح‌های بالا بپردازند. آموزش کمپیوتر هم برای نسل جوان هزاره در کویته مقدور است؛ اما چون نگاه تخصصی به کامپیوتر به خصوص به برنامه‌های ساختاری و نرم‌افزار و سخت‌افزار به صورت حرفه‌ای وجود ندارد، جوانان فقط می‌توانند در حد مبتدی از آموزش کمیپوتر بهره‌مند شوند. از سویی چون رقم بزرگ مرکزهای آموزشی خصوصی است و ثبت اداره‌ی آموزش و پرورش ایالت بلوچستان نیست، سند آن هم اعتبار علمی ندارد. مگر این‌که کسی بورسیه‌ی تحصیلی به عنوان مهاجر و یا هم از افغانستان در مرکزهای آموزش حرفه‌ای و برنامه‌های ساختاری کمپیوتر را در آنجا به دست آورند که به آن مورد هم از سوی ساکنان آنجا زیاد توجه نمی‌شود.

چون هزاره‌ها در یک جامعه‌ی چندفرهنگی و چندزبانی در کویته زندگی دارند، زبان شان دست‌خوش واژه‌های انگلیسی، اردو و پشتو شده‌است؛ اما بر این مورد به دلیل ظرفیت تغییر در زبان نمی‌توان زیاد سخت گرفت. چون زبان نیز مانند فرایند تغییر در نگاه آدم‌ها در حال تغییر است، زبان آنان نیز با حفظ لهجه‌ی خاص، قریب به لهجه‌ی مخصوص مردم جاغوری دست‌خوش واژه‌های بومی در آنجا شده‌است. هرچند نقطه‌ی قوت این مساله، حفظ نگاه خاص به زبان هزارگی‎ از سوی هزاره‌هاست؛ اما باعث نشده‌است به غنامندی زبان و یا هم لهجه‌ی هزارگی کمک بکند. عده‌ای از هزاره‌ها در پاکستان در حال‌حاضر به ایجاد زبان مخصوص هزارگی اقدام کرده‌اند و برای قوی کردن ادعای شان، دست به اختراغ الفبای مخصوص زبان هزارگی نیز زده‌اند؛ اما آن الفبا شبیه الفبای زبان فارسی و در موردهایی صرف اضافه‌های بی‌مورد، مانند «همزه»، «کشیده» و... دارند که نه تنها ضروری نمی‌نماید، بل در فهم و درک آن اِشکال بزرگی به وجود آورده است.

در یک جمع‌بندی کلی، هزاره‌های کویته چون از نگاه معیشتی در وضعیت خوبی نسبت به چند سال قبل به سر می‌برند؛ دچار سوءتفاهمی بزرگی در زندگی شده‌اند. آنان نه تنها مردان صاحب صلاحیت و مدیران خانواده را دور از خود می‌بینند، بل حساسیت مدیریت و تربیت نسل جدید برای آنان نیز دغدغه‌ی اصلی نیست. از سویی چون گذشته‌ی نه‌چندان مطلوب مردم را در مذیقه قرار داده‎ بود، مرد خانواده هم‌چنان حساسیتی نسبت به داشتن تلفن‌ هوشمند با آخرین سیستم و یا هم داشتن موترسکلیت برای فرزند ۱۲ ساله‌اش از خود نشان نمی‌دهد.

مطالب بیشتری در این بخش