محل تبلیغات شما

محل تبلیغات شما

طالبان چگونه با انتظار و آرامش، آمریکا را فریب دادند؟ (قسمت دوم) ـ مجله‌ی اورال طالبان چگونه با انتظار و آرامش، آمریکا را فریب دادند؟ (قسمت دوم) ـ مجله‌ی اورال

طالبان چگونه با انتظار و آرامش، آمریکا را فریب دادند؟ (قسمت دوم) ـ مجله‌ی اورال

راه دوحه
طالبان بلافاصله پس از حمله‌ی امریکا برای سرنگونی دولت آنها در سال 2001، به دنبال مذاکره با واشنگتن و دیگر افغانستانی‌ها شدند. حامد کرزی، رهبر جدید افغانستان که توسط امریکایی‌ها منصوب شده بود، می‌خواست جنبش اسلام‌گرای طالبان در کنفرانس بن در آن سال شرکت کند که بر اساس آن نظم سیاسی در نظام جدید ایجاد شود. واشنگتن که هنوز پس از حملات 11 سپتامبر که توسط اسامه بن لادن در امریکا و طراحی جنگ در افغانستان متزلزل بود، مذاکره‌کنندگان بالقوه‌ی طالبان را توسط نیروهای عملیات ویژه‌ی امریکا و آژانس اطلاعات مرکزی امریکا تعقیب کردند و به زندان گوانتانامو، انتقال دادند.
اما بازگشت این گروه پس از دو دهه، نگرش امریکا و متحدانش نسبت به تعامل با طالبان را تغییر داد. تا سال 2009، طالبان بار دیگر بخش‌های وسیعی از روستاهای افغانستان را در کنترل داشتند. اوباما حضور نظامی امریکا را به بیش از صدهزار سرباز برای دفاع از جمهوریت در افغانستان افزایش داد - در حالی وعده‌ی خروج این نیروها را پس از 18 ماه نیز داد.
زمانی که واشنگتن آماده‌ی مذاکره بود، رهبران طالبان از نشستن پشت میز مذاکره با دولت کرزی خودداری کردند و آن را به عنوان یک دست نشانده‌ی امریکا که به باور آنان هیچ مشروعیتی نداشت، رد کردند. کرزی، به نوبه‌ی خود، با شرکت امریکا در گفت‌وگو با طالبان که دولت منتخب و جمهوری افغانستان را از بین می‌برد، نیز مخالفت کرد. با آن‌هم دولت اوباما موافقت کرد که در مورد آینده‌ی افغانستان بدون کابل صحبت نکند، اما هم‌چنین ایده‌ی ایجاد یک هیات سیاسی طالبان در خارج از کشور را برای تسهیل تماس‌های دیپلماتیک تایید کرد.

امریکا و شورشیان طالب با مذاکره بر سر قراردادهای تاکتیکی شروع به اعتمادسازی کردند، مانند آزادی پنج رهبر ارشد طالبان که بیش از یک دهه را در زندان گوانتانامو سپری کرده بودند. گروهبان ارتش امریکا که از پایگاه خود خارج شده‌ و اسیر شورشیان شده‌بود، از سوی طالبان رها شد و پس از آن برخی سران طالبان که در دوحه چندین سال در دوحه زندگی می‌کردند، در سال 2013 به طور رسمی یک دفتر سیاسی در دوحه‌ی قطر افتتاح کردند.

در حالی که طالبان هنوز حاضر به گفت‌وگوهای مستقیم با دولت کابل نبودند، نماینده‌ی آنان مستقر در دوحه در چندین دور نشست‌های به اصطلاح مسیرسازی با سران سیاسی جمهوری افغانستان شرکت کردند.

در طول چندین‌سال، دفتر سیاسی طالبان در دوحه و معافیت اعضای آن از تحریم‌های مسافرتی سازمان‌ملل، به آنان اجازه داد تا با بعضی دولت‌ها در سراسر جهان ارتباط برقرار کنند و به عنوان یک نیروی سیاسی مشروع از سوی آن دولت‌ها پذیرفته شوند.

رحیم‌الله محمود، یکی از فرماندهان کهنه‌کار طالبان که به عنوان یک فرمانده‌ی باسابقه خدمت کرده است، گفت: «یکی از دلایلی که طالبان بر امریکایی‌ها پیشی گرفتند، این واقعیت است که آنها در حین مذاکره با امریکایی‌ها با تمام جهان روابط برقرار کردند – چیزی که امریکایی‌ها نمی‌خواستند اتفاق بیفتد. والی ولایت میدان‌وردک در آن زمان و پس از تسلط طالبان اکنون معاون قول اردوی قندهار است، موفق شدند جهان را متقاعد کنند که طالبان آن‌طور که تبلیغات امریکا نشان می‌دهد، تروریست نیستند.»

در سال 2018، رییس جمهور ترامپ، منتقد دیرینه‌ی جنگ در افغانستان، پیش شرطی مبنی بر اینکه امریکا فقط با طالبان وارد مذاکره می‌شود که در آن دولت جمهوری افغانستان نیز شامل بود، کنار گذاشت. آقای خلیل‌زاد، سفیر سابق امریکا در کابل و سازمان ملل‌متحد، به عنوان فرستاده‌ی ویژه با اختیار کامل برای مذاکره بر سر یک توافق با طالبان منصوب شد.
آقای خلیل‌زاد که در سال 1951م. در افغانستان به دنیا آمده‌است، اشرف‌غنی را از زمانی که هر دو به عنوان دانش‌آموز به امریکا رفتند، می‌شناخت. این دو نفر بعد، در دانشگاه امریکایی بیروت تحصیل کردند و سپس مدرک دکترای خود را در امریکا گرفتند. خلیل‌زاد در دانشگاه شیکاگو و غنی در دانشگاه کلمبیا موفق شدند مدرک داکترای خود را به دست آورند. روابط آقای خلیل‌زاد با طالبان به دهه‌ی 1990م. باز می‌گردد، زمانی که او به عنوان مشاور شرکت نفتی «یونوکال» که ساخت یک خط لوله از طریق افغانستان را بررسی می‌کرد، خدمت می‌کرد.

یکی از مقام‌های ارشد وزارت امور خارجه که در این تلاش‌ها شرکت داشت، گفت: «وظیفه‌ی او این بود که راهی بیابد که ما را قادر سازد به سرعت و به طور بالقوه نیروهای خود در افغانستان را به صفر برسانیم، اما بتوانیم آن را یک پیروزی نظامی بنامیم، اما هرگز نمی‌شد که خروج نیروها و پیروزی دانستن آن در مقابل هم است.»

اشرف‌غنی، شهروند سابق امریکایی که در سال 2014 م. جانشین کرزی به عنوان رییس‌جمهور شد، از این مذاکرات نگران شد. او که یکی از نویسندگان کتابی به نام «تثبیت کشورهای شکست خورده» و زمانی فرد ثابت در مدار اتاق فکر واشنگتن به شمار می‌رفت، به دیگر مقام‌های افغانستانی درباره‌ی درک خود از سیاست امریکا مباهات کرد. اما، تا دیر وقت، او و مقام‌های ارشد دولتش نیت امریکا را اشتباه نخواندند و به این توهمات چسبیدند که واشنگتن هرگز واقعاً کابل را تنها نخواهد گذاشت.

به هر حال، بیش از یک دهه بود که امریکا در مورد خروج نظامی از افغانستان صحبت می‌کرد. این تصور وجود داشت که افغانستان یک موقعیت جغرافیایی خاص است که همیشه در منطقه مورد علاقه‌ی جهان خواهد بود.

آقای خلیل‌زاد یادآوری کرده‌بود، این باور که امنیت ملی امریکا به آقای ترامپ یا بایدن اجازه نمی‌دهد افغانستان را رها کنند، با اشتباه استراتژیک دیگری همراه شد: خوش‌بینی بیش از حد نسبت به قدرت نظامی خود جمهوری افغانستان. آنها نیروهای خود را به درستی ارزیابی نکردند. نمی‌دانم هیچ‌کدام از آنها در سطح رهبری فکر کرده‌بودند که نیروی نظامی به این سرعت از هم می‌پاشد یا خیر.

ترکیب این دو محاسبه‌ی نادرست به این معنی بود که اشرف‌غنی مذاکرات صلح بین جمهوری افغانستان و طالبان را در مورد توافق احتمالی تقسیم قدرت که به طور اجتناب‌ناپذیری منجر به ترک پست او می‌شد، به کندی پیش برد. مشخص نیست که طالبان تا چه حد مصالحه می‌کردند؛ اما همان‌طوری که طالبان به دستاوردهای نظامی چشم‌گیر دست یافتند، محاسبات آنها نیز تغییر کرد. در دوحه با گذشت ماه‌ها، بحث‌ها از تقسیم احتمالی قدرت به در نظر گرفتن یک «دولت فراگیر» تحت سلطه‌ی طالبان تا اساساً تسلیم شدن با شرایط طالبان منتقل شد.

حبیبه سرابی، یکی از اعضای تیم مذاکره‌کننده‌ی جمهوری افغانستان با طالبان و والی پیشین ولایت بامیان، گفت: «غنی انعطاف‌پذیر نبود و به همین دلیل است که ما در این وضعیت تاریک قرار داریم. ذهنیت او این بود که طالبان باید به دولت او بپیوندند و او در راس باشد. این در یک روند مذاکره در باره‌ی صلح ممکن نبود. او عاشق قدرت و دیوانه قدرت بود.»
خانم سرابی که مانند اکثر مقام‌های ارشد و مذاکره‌کنندگان جمهوری افغانستان اکنون در تبعید به سر می‌برد، افزود که آقای خلیل‌زاد نیز در این تقصیر شریک است؛ زیرا او پیوسته بر میانه‌روی و علاقه‌ی طالبان به انتقال صلح‌آمیز قدرت تاکید می‌کرد.
آقای خلیل‌زاد که در سال 1996م. یک مقاله نوشت و در آن استدلال کرد که «طالبان ضد امریکا عمل نمی‌کنند، فقط سبک بنیادگرایی دارند» گفت که به صداقت مذاکره‌کنندگان طالبان اعتقاد دارد و تقصیر هر دو طرف است که هیچ راه‌حل سیاسی پیدا نمی‌شود. او گفت: آنها به این مناسبت عمل نکردند، من نمی‌توانم سرزنش کنم که یک طرف بیشتر از طرف دیگر مقصر است.

عقب‌نشینی یا صلح؟
برای آغاز گفت‌وگوهای جدی، آقای خلیل‌زاد به یک همتای طالبان با ارشدیت مناسب نیاز داشت. ملاعبدالغنی برادر مناسب بود. او یکی از بنیان‌گذاران سازمان اسلام‌گرا، در رژیم قبلی طالبان به‌عنوان معاون وزیر دفاع خدمت کرده بود و فرماندهان شورش را پس از تهاجم امریکا هماهنگ می‌کرد. آقای برادر که یک عمل‌گرای نسبی بود، در سال 2001م. تلاش کرده بود تا در گفت‌وگوها را با امریکا باز کند. او در سال 2010م. با دولت آقای کرزی تماس‌های پنهانی داشت. آقای برادر در اواخر همان سال توسط ماموران پاکستانی و امریکایی در کراچی پاکستان دست‌گیر شد و از آن زمان در بازداشت پاکستان نگهداری شد.

در سپتامبر 2018م.، مایک پامپیو، وزیر امور خارجه‌ی امریکا، هیاتی را به اسلام آباد هدایت کرد تا بر لزوم همکاری پاکستان در صلح با طالبان تاکید کند و از پاکستان بخواهد که ملابرادر را آزاد کند. پاکستان این خواست پامپیو را پذیرفت و آقای برادر را چند هفته بعد به دوحه انتقال داد تا سکان دفتر سیاسی طالبان را در آنجا به دست بگیرد. هیبت‌الله آخوندزاده، رهبر مخفی طالبان، که هرگز در انظار عمومی تا هنوز دیده نشده است، برکت خود را به مذاکرات داد.

مذاکرات از همان ابتدا با محدودیت مواجه شد: بی‌حوصلگی آقای ترامپ برای بازگرداندن نیروها به خانه. مذاکره‌کنندگان امریکایی می‌گویند که هر روز صبح با ترس از دیدن آنچه به عنوان «توئیت داموکلس» توصیف می‌کنند، از خواب بیدار می شوند که در آن آقای ترامپ خروج بدون قید و شرط را اعلام می‌کند.

در حالی که فرستادگان امریکا و طالبان در دوحه شروع به امضای توافق کردند، «جان‌باس» سفیر امریکا در کابل ماه‌ها تلاش کرد که اشرف‌غنی را تحت فشار قرار دهد تا یک تیم مذاکره کننده‌ی گسترده معرفی کند تا آماده‌ی آغاز گفت‌وگوهای کابل با طالبان باشد. اما رییس‌جمهور افغانستان با عدم تمایل به کاهش کنترل دولت خود بر این روند، امتناع کرد.

تا تابستان 2019 میلادی، تیم آقای خلیل‌زاد خطوط گسترده‌ای از قرارداد با آقای برادر در قطر را به دست آورد. سپس، طالبان ناگهان مسیر خود را تغییر دادند و خواستار آزادی زندانیان خود شدند که یک امتیاز جدید و بزرگ به حساب می‌رفت و امریکا برای این‌که به بن‌بست نرسد، این درخواست را پذیرفت. موردی‌که کابل را ملزم می‌کرد تا پنج‌هزار زندانی طالبان را از زندان‌های افغانستان آزاد کند، نادیده گرفته شد. به اشرف‌غنی اجازه داده شد که متن پیش‌نویس را بخواند، اما نسخه‌ای از آن را نزد خود حفظ نکند. هم‌چنان به او اجازه‌ی دسترسی به ضمیمه‌های مخفی توافق‌نامه نیز داده نشد.

در حالی که آماده‌سازی آقای ترامپ برای میزبانی مراسم بزرگ امضای قرارداد در حوالی سالگرد 11 سپتامبر، یک موتر بمب گذاری شده در نزدیکی سفارت امریکا و مراکز امنیتی افغانستان در کابل منفجر شد و 12 نفر از جمله یک سرباز امریکایی را کشت و سپس طالبان مسوولیت آن را بر عهده گرفت، آقای ترامپ خشمگین شد و در توییتی نوشت که مذاکرات با طالبان را «لغو» شد و پس از آن برنامه‌های ملاقات با رهبران طالبان و اشرف‌غنی در کمپ دیوید را نیز لغو اعلام کرد.

اشرف‌غنی که از این چرخش ظاهری دل‌گرم شده بود، امیدوار بود که عجله‌ی آقای ترامپ برای خروج اکنون مهار شده است. حمدالله محب، مشاور امنیت ملی او، شکایت کرد که امریکا «طالبان را سفید می کند» زیرا از جنگ خسته شده است. او خواستار ارزیابی مجدد توافق‌نامه از سوی امریکا شد. آقای نادری، یکی از اعضای مذاکره‌ی کننده‌ی صلح، هم‌چنان چندان خوش‌بین نبود. در سپتامبر آن سال، او یک سریال نتفلیکس را در مورد سقوط ویتنام جنوبی تماشا کرد و خاطرنشان کرد که دولت در سایگون، درست مانند دولت کابل، توسط امریکا در تاریکی نگه داشته شده است.

در واشنگتن، جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت آقای ترامپ، دیدگاه مشابهی داشت: ما اساساً دولت را می‌فروختیم. قیاس با ویتنام واقعا درست است. در هر دو مورد، همه، هر طرف ذی‌نفع دیگر می‌توانستند ببینند که هدف اصلی امریکا بیرون شدن از افغانستان است.

تعلیق زیاد طول نکشید. آقای ترامپ هم‌چنان می‌خواست قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا افغانستان را ترک کند. ظرف چند هفته، دیپلومات‌های امریکایی مذاکراتی را برای مبادله‌ی دو استاد دانشگاه امریکایی در کابل که توسط طالبان گروگان گرفته شده بودند، در ازای انس حقانی، برادر کوچک‌تر سراج الدین حقانی، معاون رهبر طالبان، که توسط دولت افغانستان بازداشت شده بود، آغاز کردند. امریکا از سال 2012م. شبکه‌ی حقانی را به دلیل ارتباط با القاعده در فهرست سازمان های تروریستی قرار داده بود.

تا فیبروری 2020، طالبان با آتش‌بس کوتاه به عنوان نمایش حسن نیت موافقت کردند و آقای ترامپ امضای این توافق‌نامه را تایید کرد. با وجود این‌که طالبان هیچ تعهدی برای توقف عملیات نظامی علیه دولت و نیروهای امنیتی افغانستان نداشتند، امضای توافق‌نامه‌ی دوحه، رسماً به عنوان «توافق‌نامه‌ی صلح امریکا با طالبان» نامیده شد.

در این توافق‌نامه، امریکا وعده‌ی خروج کامل نظامیان خود را تا ماه می 2021 داده بود و در ازای این تعهد، طالبان متقاعد شده بودند که اجازه ندهند از خاک افغانستان به منافع امریکا صدمه وارد شود. طالبان نیز در یک حرکت قابل توجه، با آغاز گفت‌وگوهای صلح با دولت اشرف‌غنی موافقت کردند. هرچند خروج امریکا مشروط به موفقیت این مذاکرات نبود.

پس از این‌که توافق‌نامه امضا شد، تنظیم‌کنندگان نشست پامپئو با طالبان نتوانستند، نشست او را با طالبان را در اتاق به صورت درست تنظیم کنند، آقای پامپئو با آقای برادر دست داد. آقای خلیل‌زاد توافق‌نامه را از طرف امریکا امضا کرد، در حالی‌که آقای پامپئو پس از آن سخن‌رانی غم‌انگیزی انجام داد که برای خبرنگاران در اتاق دیگری ارایه شد. در آن زمان اعضای تیم آقای خلیل‌زاد از این که روز بدون حادثه سپری شده‌بود، خیال‌شان راحت بود و تا آخر همان روز بیرون از محل کنفرانس به سر بردند.

اشرف‌غنی در ابتدا در برابر تعهد توافق دوحه که توسط امریکا بدون موافقت او انجام شد، مبنی بر آزادی هزاران زندانی طالبان توسط کابل، مقاومت کرد. او هم‌چنین فشارهای امریکا را برای ایجاد یک تیم مذاکره‌کننده شامل دشمنان سیاسی خود در کابل مانند آقای کرزی و رقیب او در انتخابات ریاست جمهوری 2019، عبدالله عبدالله، رد کرد. اما آن‌طرف‌تر هر گونه معامله‌ی تقسیم قدرت با طالبان، مشروط به کناره‌گیری اشرف‌غنی از قدرت بود. رییس‌جمهور افغانستان که تمایلی به ترک قدرت نداشت، در عوض امیدوار بود که واشنگتن تصمیم خروج را لغو کند، به خصوص اگر آقای ترامپ در انتخابات مجدد خود شکست بخورد.
آقای محب تا زمانی که هر دو نفر در 15 اگست از کابل فرار نکردند، به عنوان مشاور امنیت ملی اشرف‌غنی خدمت می‌کرد، در پاسخ به این سوال که بزرگ‌ترین کار دولت افغانستان چیست، گفت: «ما، دولت افغانستان، باید نوشته‌های روی دیوار را می‌دیدیم.» این یک عقب‌نشینی بود، نه یک توافق صلح. ارزش‌های دموکراتیک آن‌قدر که فکر می‌کردیم در اولویت نبود. دستاوردهای 20 سال گذشته آن‌قدر که فکر می‌کردیم در اولویت نبود.

به گفته‌ی حاضران، برخی از مردانی که عمامه‌ها و ریش‌های سیاه طالبان را به تن داشتند، معتقد بودند که این توافق ساده‌لوحانه است. چگونه باید اعتماد می کردند که امریکا در واقع سال بعد افغانستان را ترک خواهد کرد؟ چرا آنها باید از حمله به نیروهای امریکایی دست بردارند، حتی در حالی که واشنگتن حق انجام حملات هوایی علیه آنها را حفظ کرده است؟
آقای محمود، فرمانده نظامی زون شرق طالبان که در این گردهمایی در ولسوالی موسی قلعه شرکت کرده بود، گفت: «در جریان مذاکرات، بسیاری ادعا می‌کردند که امریکایی‌ها ما را فریب می‌دهند، می‌گفتند که همه‌ی اینها برای ما یک تله است. در ولایت هلمند بسیاری از فرماندهان نظامی طالبان، می‌خواستند حملات به امریکایی‌ها را از سر بگیرند. به ویژه بمب‌گذاران انتحاری بسیار غمگین بودند: آنها گریه و عزاداری می‌کردند که دیگر نمی‌توانند شهید شوند.»

آقای محمود گفت، با این حال، استدلال مذاکره‌کنندگان سیاسی طالبان مبنی بر اینکه واشنگتن به تعهدات دوحه عمل می‌کند و از افغانستان خارج می‌شود یا نه، در پایان پیروز شد. پیامی که او به سربازانش داد، این بود بود که او این توافق را یک پیمان پیروزی خوانده بود.

اندکی پس از آن، بخش تبلیغات طالبان تقویمی را برای سال 1442ق. منتشر کردند که از اگست 2020 میلادی آغاز شده‌بود. در این تقویم یک امریکایی و یک طالب را نشان می‌داد که توافق دوحه را امضا می‌کردند – که به عنوان «توافق پایان تهاجم» توصیف می‌شد – و بر اساس آن افغانستان آزاد می‌شد. از زنجیره‌های اشغال خارجی در زیر، نقل‌قولی از رهبر ارشد طالبان، ملا هیبت‌الله آمده است که متعهد شده بود: «ما انحصار قدرت را نمی‌خواهیم.»

مطالب بیشتری در این بخش