_93819.jpeg)
_93819.jpeg)
طالبان چگونه با انتظار و آرامش، آمریکا را فریب دادند؟ (قسمت سوم و پایانی) ـ مجلهی اورال
کاهش نیروهای امریکایی
عدم پیشرفت در افغانستان در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری امریکا باعث شد که آقای ترامپ شکیبایی خود را از دست بدهد. سرانجام ترامپ در ماه جون دستور کاهش مجدد نیروهای امریکایی را به 4500 نفر بدون هیچگونه امتیازی از سوی طالبان صادر کرد.
در آن زمان، طالبان به هیچ یک از وعدههای اصلی خود عمل نکرده بود، به جز توقف حملات به سربازان امریکایی. آنها همچنان از ملاقات با هیات دولت افغانستان خودداری میکردند. آقای برادر در تلاش برای آزادی زندانی و شکستن بنبست، به مذاکرهکنندگان امریکا تضمین شفاهی داد که به محض آزاد شدن 5000 زندانی طالبان، خشونتها کاهش خواهد یافت.
با کامل شدن آزادی زندانیان طالب در سپتامبر 2020، مذاکرهکنندگان طالبان و جمهوری افغانستان سرانجام در تفرجگاه روستای شرق دوحه برای گفتوگوهای صلح گرد هم آمدند. محل برگزاری در اطراف یک استخر بزرگ در کنار ساحل گسترده شد که گردشگران «بیکینیپوش» در آن رفت و آمد میکردند و در زیر موسیقی پاپ بلندی که در اتاقهای مذاکرهکنندگان طالبان پخش میشد، میچرخیدند. کابل به نمایندگان جمهوری افغانستان گفته بود که از استخر دوری کنند تا از تیترهای شرم آور جلوگیری کنند. طالبان شنا نکردند.
دو طرف در سالنهای جداگانه صبحانه میخوردند و به ندرت با هم معاشرت میکردند. مذاکرهکنندگان کلیدی طالبان که تا آن زمان چندینسال را در قطر گذرانده بودند، در آنجا خانواده و تجارت داشتند، فقط گاهی در روستای شرق ظاهر میشدند.
با آغاز گفتوگوهای دو هیات افغانستانی، یک تیم نظامی امریکا سطح خشونتها در افغانستان را زیر نظر گرفت تا ارزیابی کند که آیا طالبان به تضمینهای آقای برادر پابند هستند یا خیر. این تیم در عوض افزایش حملات شورشیان را ثبت کرد. فرمانده «براد موزس» در ارتش امریکا، که به عنوان معاون فرمانده نظامی امریکا در افغانستان، جنرال اسکات میلر خدمت میکرد، در مورد دادههای نگرانکننده در مورد تشدید خشونت طی تماسهای منظم با کاخ سفید، وزارت امور خارجه، سیا و سایر ارگانها در امریکا توضیح میداد. او گفت: «هرگز خشونتها کاهش پیدا نکردهاست.» وی افزود که طالبان در صورت مواجهه با شواهد به امریکا ادعا خواهند کرد که این حملات یا توسط خرابکاران یا جنایتکاران دیگر انجام شده است.
در همین حال، دولت افغانستان به نیروهای خود دستور داد که در پایگاهها و پوستههای اطراف همکاری کنند، عملیات تهاجمی را در طول مذاکرات متوقف کنند. جنرال «امام نظر بهبود»، که فرماندهی قول اردوی قندهار را بر عهده داشت، گفت که از دست دادن ابتکار نیروهای دولتی افغانستان، مزیت مهمی به شورشیان داده است.
این بدان معناست که شما فقط باید آنجا آماده باشید و منتظر بمانید تا طالبان به شما حمله کنند. مهم نیست چقدر کشته میشوید، فقط باید صبر میکردید، اما تلفات زیادی وجود داشت. نیروها خسته بودند، هیچ پشتوانهای از کابل دریافت نمیکردند و نیروها اعتماد خود را به دولت مرکزی از دست دادهبودند.
تا ماه اکتبر، طالبان نیروی عظیمی را در جنوب جمعآوری کردند و یک حملهی گسترده را به مرکز ولایت هلمند، در لشکرگاه، آغاز کردند. امریکا با حملات هوایی برای جلوگیری از فروپاشی شهر مداخله کرد. هفتهها بعد، طالبان به سمت قندهار حرکت کردند و ولسوالی ارغنداب در حاشیهی دومین شهر بزرگ کشور را تصرف کردند. سیل دیگری از حملات هوایی امریکا پیشرویهای بیشتر را متوقف کرد. هر دو طرف یکدیگر را به نقض توافق دوحه متهم کردند.
با این حال، طالبان به وعدهی خود مبنی بر حمله نکردن به اهداف امریکایی پابند بودند و نشان دادند که میتوانند هر زمان که بخواهند بر جنگجویان خود نظم و انضباط را اعمال کنند. با وجود متحمل شدن تلفات سنگین در حملات هوایی، رهبران طالبان محاسبه کردند که به نفع آنها نیست که عقبنشینی امریکاییها را که آنها اجتناب ناپذیر میدانستند، مختل کنند.
«ما جنگندههای خود را متقاعد کردیم که با توجه به اینکه مذاکرات ما با امریکاییها در حال انجام است، حتی یک گلوله هم به سمت امریکایی ها شلیک نخواهیم کرد.» محمد فاروق انصاری، یکی از اعضای کمیسیون نظامی طالبان که حدود 50 فرمانده ارشد را از سراسر کشور متحد کرده است، گفت: ما ثابت کردیم که میتوانیم از معاهدات خود دفاع کنیم. ما در آن زمان به یکدیگر گفتیم که این یک پیروزی بود. زمانی که امریکاییها شروع به بستن پایگاههای خود و تخلیه پایگاههای خود کردند، میدانستیم که کشور امروز یا فردا مال ماست.
مقامهای امریکا هنوز در تعجب هستند که آیا وعدههای آقای برادر به آنها عملی شده است یا اینکه خود مذاکرهکننده ارشد طالبان توسط رهبری واقعی شورشیان برای از خود راضی کردن امریکا و کابل استفاده میشود؟
«کارتر ملکاسیان»، که عضوی از تیم آقای خلیلزاد به عنوان نمایندهی ستاد مشترک ارتش بود، گفت: همیشه تشخیص اینکه آیا طالبان در مورد حلوفصل سیاسی جدی هستند یا خیر، سخت بود. یک احتمال این است که آنها هرگز آن را هدف قرار ندادهاند. اینکه آنها آنچه را که ما باید بشنویم میگفتند، ممکن است مانند مذاکرات ویتنام متوجه شویم که آنها هرگز قصد تسلیم نداشتند.
انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سوم نوامبر برگزار شد و آقای ترامپ شکست خورد. او در حالی که برای لغو نتایج اعلان شده مبارزه میکرد، به پنتاگون دستور داد تا نیروهای باقیمانده را از افغانستان خارج کند و وزیر دفاع جدید کریسمیلر، یک کلاهسبز سابق و بدبین به جنگ را برای اجرای این طرح منصوب کرد. آقای میلر، همراه با سایر مشاوران نزدیک، رییسجمهور را متقاعد کردند که برای جلوگیری از فروپاشی افغانستان، یک نیروی کوچک متشکل از 2500 سرباز را در افغانستان نگه دارد، که به گفتهی آنها، اگر ترامپ بخواهد دوباره نامزد شود، به او آسیب میرساند.
در همان زمان، آقای خلیلزاد پیشنهادهایی را برای یک دولت موقت جدید منتشر کرد که به طور مساوی بین طالبان و نمایندگان جمهوری تقسیم میشد. او گفت که در این پیشنهاد مشخص نشده است که چه کسی مسوول خواهد بود.
آقای میلر گفت که هدف ناگفته حفظ یک نیروی کوچک برای سرپا نگهداشتن دولت کابل این بود که در نهایت اشرفغنی را مجبور به قطع یک توافق تقسیم قدرت کند. او گفت که بیایید صادق باشیم، طالبان احتمالاً 14 کرسی در کابینه داشته باشند.
رییس جمهور افغانستان امیدوار بود که عزم امریکا برای خروج از افغانستان با دورهی ریاست جمهوری آقای ترامپ در 20 جنوری به پایان برسد. او چنان متقاعد شده بود که دولت جدید بایدن توافق دوحه را رعایت نمیکند. او زمانی که باید خلیلزاد را ملاقات میکرد، از ملاقات خودداری کرد. فرستادهی امریکا در ماه جنوری به افغانستان آمد. اشرفغنی به صورت فوری، طرح تقسیم قدرت آقای خلیلزاد را که به سرعت در رسانهها افشا شد، رد کرد و از شرکت در گفتوگوهای معنادار در دوحه خودداری کرد.
تا آن زمان، فرماندهان طالبان در میدان، که از موفقیتهای نظامی خود و عقبنشینی قریبالوقوع امریکا جسور شده بودند، تمایل چندانی برای تقسیم قدرت با دشمنان خود نداشتند. استراتژی یک استعمارگر، وقتی مجبور به خروج از کشوری میشود، این است که فرزندان خود را پشت سر بگذارد تا زنجیرهی استعمار را پاره نکند. آقای انصاری، یکی از اعضای کمیسیون نظامی طالبان که در جنوب شرق کابل فعالیت میکرد، گفت: امریکاییها می خواستند یک دولت موازی را در اینجا حفظ کنند تا طالبان و بقیه، قدرت برابر داشته باشند. ما از همان ابتدا با این موضوع موافق نبودند. ما گفتیم که ما حاکم کشور هستیم. این کشور خانهی ماست. ما حاکم دومی را در خانه خود نمیپذیریم.
امیدهای اشرفغنی در مورد آقای بایدن به سرعت از بین رفت. رییسجمهور جدید در زمانی که معاون رییس جمهور اوباما بود، از عقبنشینی از افغانستان حمایت کرده بود و تمایل چندانی برای لغو توافق آقای ترامپ نشان نداد.
برای ماهها پس از روی کار آمدن آقای بایدن، مقامهای بینسازمانی جلسههای دوامداری در مورد چگونگی کاهش خطرات ناشی از خروج امریکا از افغانستان برگزار کردند. کاخ سفید محاسبه کرد که خروج از توافق دوحه، طالبان را مجبور به از سرگیری حملات به نیروهای امریکایی میکند که مستلزم افزایش نیروهای نظامی بدون هیچ پایانی است. در مورد مذاکرات صلح که توسط آقای خلیلزاد در دوحه برگزار شد، کاخ سفید به این نتیجه رسید که شانس پیشرفت برای توجیه به تعویق انداختن عقب نشینی بسیار اندک است.
یکی از مقامهای ارشد کنونی دولت بایدن که در تصمیم گیری شرکت داشت، گفت: شواهد زیادی وجود ندارد که هیچ یک از طرفین با این مذاکرات در دوحه با حسننیت رفتار کرده باشند.
در 12 اپریل، طالبان از شرکت در کنفرانس صلحی که امریکا در تلاش بود تحت حمایت سازمان ملل متحد در ترکیه تشکیل دهد، از ترس اینکه مجبور به دادن امتیاز شوند، خودداری کردند.
دو روز بعد، آقای بایدن اعلام کرد که تمام نیروهای امریکایی تا 11 سپتامبر از افغانستان خارج خواهند شد، صرف نظر از اینکه طالبان و افغانستان به یک توافق سیاسی دست یابند یا هر تحول دیگری در میدان انجام شود، اقدامی که پیششرطهای مرتبط با آن را حذف کرد. «ما هیچ اقدام عجولانهای برای خروج انجام نخواهیم داد.» آقای بایدن در آن روز در اتاق معاهدهی کاخ سفید گفت: ما این کار را مسوولانه، آگاهانه و ایمن انجام خواهیم داد. نیروی نظامی بیشتر و بی پایان امریکا نمیتواند یک دولت بادوام در افغانستان ایجاد و یا حفظ کند.
امرالله صالح، معاون رییسجمهور، باور نداشت که آقای بایدن واقعن تمامی نیروهای امریکا را از افغانستان خارج کند. به گفتهی افراد حاضر، او متعجب بود که آیا اعلام آقای بایدن صرفاً یک تاکتیک فشار برای وادار کردن کابل به دادن امتیاز به طالبان در دوحه باشد یا چیزی دیگری.
آقای صالح، رییس پیشین امنیت ملی افغانستان، به والستریت ژورنال گفت که گفتوگوهای امریکا او را تا آخرین لحظه اطمینان میدادند که واشنگتن دولت او را رها نخواهد کرد. آقای صالح پس از سقوط کابل به دست طالبان گفت: موقعیتهای زیادی وجود داشت که من از مقامها، دیپلماتها، مقامهای اطلاعاتی، جنرالها و اعضای روشنفکر امریکا پرسیدم که آیا امریکا افغانستان را به طالبان تحویل میدهد؟ پاسخ کاملن منفی بود، با تفاوتهای ظریفی که بعدا توضیح داده خواهد شد، اما همچنان به معنای خیر بوده است.
در حالی که اعضای حلقهی داخلی اشرفغنی همچنان به توهمات میچسبیدند، فرماندهان میدانی ارتش و پولیس افغانستان نتیجه متفاوتی گرفتند: پایان نزدیک بود. بقا به معنای انجام معاملات خصوصی با طالبان و آماده شدن برای یک روز بارانی به معنای فروش مهمات، مواد غذایی و سوخت واحدهای آنها در بازار سیاه بود.
در ماه می، طالبان شروع به تصرف ولسوالیها یکی پس از دیگری، اغلب بدون جنگ کردند، و به نیروهای دولتی اجازه دادند که بدون آسیب به خانههای خود بروند. به آنها پول میدادند. با این حال، بر اساس تعهدات شفاهی که به آقای خلیلزاد داده شده بود، شورشیان از تصرف هیچ یک از 34 مرکز ولایت کشور خودداری نکردند. در دوحه، محمد نبی عمری، مذاکره کنندهی طالبان، یکی دیگر از زندانیان سابق گوانتانامو که به شبکهی حقانی وابسته است، یک پیشنهاد انتقال را با حلقهی محدودی از نمایندگان جمهوری افغانستان به هم زد.
بر اساس توافق پیشنهادی، رهبر عالی طالبان، آقای هیبتالله، رییس دولت افغانستان میشود، اما این کشور به نوعی سلطنت مشروطه تبدیل میشود که بر اساس قانون اساسی 1964 توسط پادشاه ظاهر شاه، با پارلمان منتخب، اداره میشود. خانم گیلانی که در این مذاکره شرکت داشت به شوخی گفت که «آقای هیبتالله را که ندیده است.»
هیبتالله برای سالها در ملای عام دیده نشد و گمان میرود که مرده است، یک رییس دولت عالی بود. گفتوگوکنندهی طالبان به او اطمینان میداد که آقای هیبتالله «بسیار زنده است.» بنابراین هر دو طرف توافق کردند که توافق برنامهریزی شده را مخفی نگه دارند.
برای آنها آسان نبودند. چیزهایی وجود داشت که آنها به طور مطلق در مورد آنها سازش نمیکردند. آنها هرگز جمهوری اسلامی افغانستان را نمیپذیرند. آنها هرگز قانون اساسی ما را نمیپذیرند. اما حداقل 60 درصد از ارزشهای ما قابل نجات است. پرچم ما میتواند نجات یابد.
محمد معصوم استانکزی، مذاکرهکنندهی ارشد دولت افغانستان در دوحه و وزیر دفاع و رییس امنیت ملی پیشین که مرتبن اشرفغنی را در جریان گفتوگوها قرار میداد، گفت که او معتقد است که طرح ارایهشده توسط آقای عمری صرفن یک ایدهی فردی بوده و نه یک پیشنهاد محکم که از آن توسط کل رهبری طالبان حمایت شود.
در اواخر ماه جون، اشرفغنی در آخرین تلاشهای خود برای متقاعد کردن امریکا در مورد نیاز به تداوم حمایت از جمهوری و دولتاش، به واشنگتن پرواز کرد. آقای بایدن تنها در صورتی موافقت کرد که اشرفغنی را در کاخ سفید میپذیرید که او با داکتر عبدالله که در آن زمان عنوان رییس شورای عالی مصالحهی ملی افغانستان را داشت، یکجا بیاید. «ما با شما میمانیم.» آقای بایدن در اظهارات مشترک خود قول داد که «ما تمام تلاش خود را به کار خواهیم بست تا ابزارهای مورد نیاز را در اختیار داشته باشید.»
اشرفغنی گفت: تصمیم رییسجمهور امریکا برای عقبنشینی در ماه اپریل «همه را وادار کرده است که دوباره محاسبه و تجدید نظر کنند.» این یک انتخاب از ارزشهای موجود است.
خانم گیلانی در آن سفر با اشرفغنی در واشنگتن ملاقات کرد و او را در مورد پیشنهادات مطرح شده با آقای عمری و دیگر مذاکره کنندگان طالبان آگاه کرد. او گفت که اشرفغنی او را تشویق به ادامهی گفتوگو کرد. او به یاد میآورد: من فکر میکردم، خوب، او تصمیم گرفت دکلرک افغانستان باشد، نه صدام یا قذافی. واضح بود که این پایان است؛ اما حداقل میتوانست پایانی شایسته باشد. حداقل نهادها، ارتش، پولیس سقوط نمیکردند.
با این حال، در هفتههای بعد، اشرفغنی مدتی به بازی ادامه داد. خانم گیلانی گفت: او معطل ماند و درنگ کرد، که کار را سختتر کند.
در ماه جولای، یک نمایندهی ارشد خارجی با اشرفغنی در کابل دیدار کرد. رییسجمهور افغانستان پس از آن دیدار سرکشی کرد و به قدرت نیروهای دولتی که در شهر جمع شدهاند می بالید و میگفت که «اگر طالبان بخواهند به پایتخت حمله کنند پنجاه هزار، تلفات خواهند دید.» با این حال، وی افزود که به گفتهی این نماینده، به محافظان خود دستور داده است که در صورت مواجهه با خطر اسیر شدن توسط طالبان، به او آمپول کشنده بزنند.
جنرال کنت مککنزی، رییس فرماندهی مرکزی امریکا، اواخر همان ماه برای دیدار با اشرفغنی به کابل رفت و وعدهی تشدید حملات هوایی در حمایت از نیروهای افغانستان را به اشرفغنی داد. او در آن زمان گفت: پیروزی طالبان اجتناب ناپذیر نیست. جنرال مککنزی در تماس خصوصی به اشرفغنی گفت که آقای بایدن همچنان در حال ارزیابی گزینهها برای ادامهی حمایت هوایی از پایگاههای خود در خلیج فارس به نیروهای افغانستانی پس از عقبنشینی است.
جمهوری فرو میپاشد
در اوایل ماه اگیست، ملا عبدالقیوم ذاکر، رییس کمیسیون نظامی طالبان، فرماندهان نظامی طالبان را در پایگاه آریوب زازی در ولایت پکتیا شرقی گردهم آورد. آقای ذاکر اعلام کرد که زمان تصرف مراکز ولایات فرا رسیده است، اما طالبان باید وقت بگذارند و عجله نکنند.
حاجی قاری عثمان ابراهیمی، یکی از اعضای کمیسیون نظامی طالبان که در این نشست حضور داشت، گفت: «تصمیم گرفته شد که ما باید با احتیاط وارد شهرها شویم و ولایاتی را که طعمهی آسانی میشوند هدف قرار دهیم. به ما گفته شد که وارد کابل نشویم، زیرا به امریکاییها قول داده بودیم.»
همانطور که مشخص شد، تقریبن همهی شهرها طعمهی آسانی بودند و فقط یک هفته بعد طالبان در آستانهی پایتخت افغانستان قرار گرفتند. داکتر عبدالله دور دیگری از جلسات را در دوحه برگزار کرد و به کابل بازگشت تا به اشرفغنی و دیگر رهبران سیاسی اطلاع دهد که یک ترتیب انتقالی که حداقل برخی از نهادهای جمهوری افغانستان را نجات دهد هنوز امکان پذیر است. طالبان انگیزهی قوی برای همکاری داشتند. امریکا به طالبان اطمینان داده بود که چنین حکومت انتقالی به رسمیت شناخته میشود و به میلیاردها دالر از ذخایر بانک مرکزی افغانستان و کمکهای خارجی مستمر دسترسی خواهد داشت.
داکتر عبدالله، آقای کرزی، گلبدین حکمتیار، رهبر اسلامگرا و دیگر رهبران افغانستان قصد داشتند برای دستیابی به چنین توافقی به دوحه پرواز کنند، اما ابتدا به تعهد اشرفغنی برای استعفا نیاز داشتند. یک بار دیگر، رییس جمهور افغانستان برای مدتی معطل ماند و در مورد ترکیب هیات چانهزنی کرد و اصرار داشت که دستیاران نزدیک مانند آقای محب در آن شرکت کنند.
امین کریم، یکی از اعضای ارشد حزب آقای حکمتیار و مشاور سابق اشرفغنی، در آن هفته به دیدار رییسجمهور افغانستان در ارگ ریاست جمهوری رفت. او جلسه را به زبان انگلیسی آغاز کرد: «بازی تمام شد». اشرفغنی، سرخورده، آقای کریم را به شکستگرایی متهم کرد و گفت که کابل امن است و دهها هزار نیروی نظامی از سراسر کشور آمادهی حفاظت از پایتخت افغانستان هستند.
در 14 آگست، آقای ویلسون، فرستادهی امریکا نیز با اشرفغنی ملاقات کرد. در آن زمان شهرهای مهم مانند قندهار، هرات و غزنی به دست طالبان افتاده بود. او میگوید از اینکه رهبر افغانستان چگونه آرام ظاهر شد، متعجب شده است. خبرنگاران برای پوشش خبری این نشست دعوت شدند که غیرعادی بود. فرماندهان طالبان در کوههای اطراف شهر هیچ تصوری از این نداشتند که تنها چند ساعت بعد کنترل پایتخت افغانستان را در دست خواهند گرفت. ما مطمیین بودیم که ولایات بدون هیچ مقاومتی سقوط خواهند کرد، اما در مورد کابل مطمیین نبودیم.
صبح روز 15 اگست، تعدادی از هواداران مسلح طالبان در شهر ظاهر شدند. به درخواست واشنگتن، طالبان در دوحه بیانیهای صادر کرد که در آن از تمام واحدهای طالبان خواسته بود تا از کابل دور بمانند. آقای ویلسون به همهی پرسونل باقیمانده دستور داد که از محوطهی سفارت امریکا در منطقهی سبز کابل به فرودگاه که در آن زمان در اختیار ارتش امریکا بود، حرکت کنند. به کارکنان باقی مانده گفته شد که وسایل شخصی خود را کنار بگذارند و فقط یک چمدان به آنها اجازه داده شد. آقای ویلسون کت و شلوارها و کفشهایش را در سفارت گذاشت و وسایل ضروری، از جمله کتابی را که به تازگی از طریق تحویل آمازون به دستش رسیده بود، بستهبندی کرد. هنگامی که او سوار هلیکوپتر شد تا به سمت فرودگاه حرکت کند، خلبانان به او گفتند که اشرفغنی حدود 30 دقیقه قبل در حال فرار با هلیکوپتر از افغانستان دیده شده است.
او هیچ اشارهای به رفتنش به ما نداد. آقای ویلسون به یاد می آورد که اشرفغنی در بیانیهای که هفتهها بعد از امارات متحده عربی منتشر شد، گفت که خروج غیرمنتظرهاش «تنها راه برای ساکت نگه داشتن اسلحهها و نجات کابل بود.»
در دوحه، نمایندگان ارشد طالبان در طبقهی بیستویکم وزارت خارجهی قطر برای دیدار با نمایندهی ویژه آن کشور که بر امور افغانستان، مطلق القحطانی، نظارت میکرد، گردهم آمدند. آنها در کمال ناباوری خبر فرار اشرفغنی را تماشا کردند. آنها پرسیدند که آیا ارتش امریکا میخواهد کابل را به مدت دو هفته حفظ کند تا یک انتقال منظم را فراهم کند یا خیر؟
آقای برادر، آقای خلیلزاد، جنرال مککنزی و سایر مقامها بعد از ظهر همان روز در دوحه ملاقات کردند. حس هرج و مرج در راه بود. آقای خلیلزاد به یاد میآورد که قانون و نظم در کابل از هم میپاشد. به دنبال فرار اشرفغنی، بقیه وزرای جمهوری افغانستان به شمول وزیر دفاع نیز برای فرار از کشور به فرودگاه شتافتند.
دولت بایدن علاقهای به پذیرفتن مسوولیت بالقوه و بیپایان برای پایتخت محاصره شدهی افغانستان و پنج میلیون ساکن آن نداشت. «این کار من نیست.» به گفتهی آقای خلیلزاد، جنرال مککنزی به پیشنهاد طالبان پاسخ داد و گفت: وظیفهی من این است که نیروهایم را با خیال راحت خارج کنم. اگر حمله کنید، ما از خود دفاع خواهیم کرد.
تا ساعت 8 شب، واحدهای طالبان، عمدتا متعلق به شبکهی حقانی، به وارد شدن به شهر آغاز کردند و اولین رده از عوامل مخفی را که مکانهای استراتژیک را تصرف کرده بودند، تقویت کردند.
به جای انتقال قدرت از طریق مذاکره با به رسمیت شناختن بینالمللی که با امریکا مورد بحث قرار گرفته بود، طالبان متوجه شدند که دولتی را با خزانهی خالی به چنگ آورده اند. آنها متوجه شدند که این دولت با تحریمهای امریکا قرار مواجه خواهد شد در پی آن از کرسی سازمانملل همچنان محروم خواهند ماند.
آقای برادر که انتظار میرفت رییس دولت جدید طالبان شود، به عنوان یکی از سه معاون نخستوزیر به حاشیه رانده شد و بعدها برای هفتهها از دیدگان ناپدید شد. وعدههای شفاهی او به امریکاییها و دیگر مذاکرهکنندگان بینالمللی، مانند تعهد به تضمین تحصیل دختران، دیگر برای رژیم جدید افغانستان الزامآور نبود.
در عوض، حقانیها و فرماندهان نظامی جنوبی تحت رهبری ملا محمد یعقوب پسر ملا عمر به عنوان جناحهایی با اقتدار واقعی در کابل ظاهر شدند.